درد دلــ نامه

۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا

کردن خاک های پایین کوه بود.

از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟

 مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید

 و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.

حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.

 مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم...

 حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود

برای او کوه را جابجا کرد.

 مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم

 که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد...

اقـــا جـــان... نـیـاز کــه "تــــــــــــــــو "بــاشـــی..

تـمـام ِ مــن مـی شـود " نیازمـنــــدیـهـــــا "...!!



"اللهم عجل لولیک الفرج"






● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●


به پایان دلتنگی می اندیشم ؛
آن نهایتـی که…
تـو را بـرای همیشه خواهم داشت …


● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●


"اللهم عجل لولیک الفرج"



به قـافِ قَــسَـم ..

قـافیـه را بـاخـتـه اَم ..

بَـراتِ ردیـفـــ کـن ..+.. {-47-}





جـهــانـم بـی تـو "الــفـــــ" ندارد




"اللهم عجل لولیک الفرج"





آقــآجان... .×!

 

دلــم تنگــ استــ

 

کاش مـَرا بخـَری ×!

و به کربلایتــ ببری×!

 

فکــ میکردمـ صبــر کردن برای سفر کربُ بَـلـا آســان باشـــد

 

ولـــی...×!  ؛ (



 

صــَبرم سرآمده ... .×!


صادق  دیگر قـــرار ندارد...؛(


مـــــَن؛کربُ بلایتـــ را میخواهــم


بــالـــأخــره شنـــاسنـــامـــه ام

بـــه مُـــهـــر تـــزئــیــن شـــد

نـــیــامــدی ! مُـــردم . . .



"اللهم عجل لولیک الفرج"





   چقدر دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم
"تویی"

الهی و ربی من لی غیرک





بر در قلبم نوشتم ورود ممنوع!

#عشق آمد و گفت، من بی سوادم








بهلول شده ام

اما خودم را به عاقلی زده ام . . .!

دیوانه توام . . .





....{-31-}